کتاب «زندگی زیر پرچم داعش» روایتی از تفکرات داعش
کتاب زندگی زیر پرچم داعش نوشته وحید خضاب است. فتنه شام شاید بهترین تعبیر برای جنگ جهانی جاری در سوریه باشد؛ مسئلهای با ابعاد بسیار گسترده و درهمتنیده انسانی، سیاسی، عقیدتی، اقتصادی و صدالبته راهبردی. مسئلهای که شناخت زوایای مختلف آن، نیازمند بررسیهای بسیار گسترده است و ایبسا با ورود به هر زاویهای، حق و باطل را چنان درهم بیابیم که تشخیص آنها از یکدیگر به دشواری بگراید. کتاب زندگی زیر پرچم داعش سعی دارد از نگاهی متفاوت به این مساله نگاه کند.
درباره کتاب زندگی زیر پرچم داعش
کتاب زندگی زیر پرچم داعش از سه بخش مجزا تشکیل شده است:
بخش نخست کتاب زندگی زیر پرچم داعش، روایت جوانی به نام سامر از اهالی رقه است که خود و خانوادهاش از مخالفان سرسخت نظام سوریه به حساب میآمدند و خود او به صورت فعالانه در تظاهراتهای ضدحکومتی مشارکت داشت اما تلاش آنها برای بیرون کردن نظام قانونی سوریه از شهر، خیلی زود منجر به ورود و تسلط داعش بر شهرشان شد. به این ترتیب بود که سامر، و تمامی یارانش و حتی مردم عادی شهر، مجبور شدند سالها طعم زندگی وحشتناک زیر پرچم داعش را تجربه کنند.
این خاطرات در زمانی نوشته شد که داعش هنوز در رقه حضور داشت و سامر، نوشتههایش را از طرقی (که اجمالا در خود کتاب به آنها اشاره شده) به خبرنگاران بی.بی.سی در خارج از کشور می رساند و آنها، این مطالب را به زبان انگلیسی منتشر میکردند.
روایتهای یکی از خبرنگاران
بخش دوم کتاب زندگی زیر پرچم داعش (که خود از دو فصل تشکیل میشود) به روایتهای یکی از خبرنگاران کارکشتهٔ بی.بی.سی از روزهای آزادسازی شهر رقه از دست داعش اختصاص دارد. کوئنتین سامرویل (با دستیاری ریام دالاتی) در روزهایی که نیروهای قسد با حمایت آمریکاییها مشغول بیرون کردن داعش از رقه بودند به این شهر سفر کرده و در فصل نخست این بخش، از نزدیک، بلایی که آمریکاییها در این روند بر سر شهر آوردند را روایت کرده است. او در فصل دوم هم به توافقی بین نیروهای مورد حمایت آمریکا و داعش پرداخته که به داعشیها امکان داد از شهر بیرون بروند و حقایق جالبی در آن به چشم میخورد.
این کتاب را به تمام علاقهمندان به مسائل خاورمیانه و حقیقت جنگ در روسیه دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب زندگی زیر پرچم داعش
در قضیهٔ سوریه هم گروههای جنایتکار، از ارتش آزاد غربزدهٔ همپیمان اسرائیل گرفته تا انواع و اقسام گروههای تکفیری داخلی و خارجی و چندملیتی، در برابر نظام ایستادهاند. اما پیروزی آنها، برابر با آزادی و خلاصی ملت سوریه از آن نکات منفی نظام نیست. این گروهها، تمامی نکات منفی نظام را دارند، و علاوه بر آن نکات منفی بسیار بیشتری هم دارند. پس مقابله با آنها ولو به قیمت تثبیت نظام باشد، عملی کاملا عقلایی و واجبی شرعی است.
در همین راستاست که نظام جمهوری اسلامی و همپیمانان اصلیاش (مانند حزبالله لبنان) همواره و با صراحت تام و تمام بر دو محور مشخص تاکید داشتهاند:
-حمایت از اصلاحات سیاسی و اقتصادی در سوریه (و تایید خواستههای بر حق ملت سوریه که در آغاز اعتراضات مطرح میشد و هنوز هم حقانیت آنها، به قوت خود باقی است) و اتفاقا سران نظام سوریه هم خود انصاف میدهند که خواستههای برحقی است و باید به آنها توجه کرد.
۲-همکاری با نظام سوریه برای سرکوب تروریستهایی که نه تنها خواستههای برحق ملت را به رسمیت نخواهند شناخت، بلکه چنان زشتیهایی به آن خواهند افزود که همه، آرزوی همان نکات منفی نظام را در دل داشته باشند.
آنچه ذکر شد، حاصل رویا نیست، زندگی مردم در مناطق تحت تصرف گروههای مختلف مخالف نظام (از قسد و ارتش آزاد گرفته تا جبهة النصرة و جیش الاسلام و داعش) همگی گواه این مدعاست و آنچه در همین کتاب آمده یک مصداق روشن از همین مسئله است.
انتهای پیام/